از کوچه بامداد

آنچه محظوظ کند جان را

۲ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

آب جایی را خوردن

 آب (جایی) را خوردن

1. ایرانیان معمولاً برای مردم هر شهر و هر دیار به خصلت غالبی معتقدند که به زعم ایشان، اتصاف بدان، معلول اقامت در شرایط خاص اقلیمی است که به «آب‌وهوا» تعبیر می‌شود.

آب و هوای فارس عجب سفله‌پرور است ... (حافظ)

«... هر که سالی در اهواز مقام کند در عقل خود نقصان یابد، چنانک هر که در موصل مقام کند قوت خود زیاد یابد ... چون در اصفهان رفت بخیل و خسیس گردد. هر خاکی را خاصیتی است...» [محمدبن احمد طوسی، عجایب‌المخلوقات، ص 184]

لاجرم معنی تعبیر آب (محلی) را خوردن، دوره‌ای از عمر خود را در آن محل گذراندن است؛ و این خود کنایه از پذیرفتن ناگزیرِ صفت مشخصی است که از پیش برای بومیان آن محل قائلند؛ فی‌المثل، حسابگری برای اصفهانیان و تعصب‌ورزی برای تبریزیان، و همجنس‌دوستی برای مردم پاره‌ئی از شهرستان‌ها، و جز این‌ها ... بدین حساب: «آب تبریز را خوردن» به معنی متعصب بودن، و «آب اصفهان را خوردن» کنایه از خست ورزیدن است.

2. در موارد دیگر، با این تعبیر، تنها به اقامت در محل مورد ذکر اشاره‌ئی می‌شود: «چند سالی هم مجبور شد آب زندان را بخورد.» (در زندان بماند)، «مادرم همیشه می‌گفت، خدا قِسمت کند آب کربلا را بخوریم.» (به کربلا برویم).

کتاب کوچه

احمد شاملو - آیدا سرکیسیان

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

رحمت بر ضعیفان

بر بالین تربت یحیی پیغامبر، علیه‌السلام، معتکف بودم در جامع دمشق، که یکی از ملوک عرب که به بی انصافی معروف بود به زیارت آمد و نماز و دعا کرد و حاجت خواست.

درویش و غنی بنده‌ی این خاک درند

و آنان که غنی‌ترند محتاج‌ترند

آنگه مرا گفت: از آنجا که همت درویشان است و صدق معاملتِ ایشان، خاطری همراه ما کن که از دشمن صعب اندیشناکم. گفتمش: بر رعیتِ ضعیف رحمت کن تا از دشمنِ قوی زحمت نبینی.

به بازوان توانا و قوتِ سرِ دست

خطاست پنجه‌ی مسکینِ ناتوان بشکست

نترسد آن‌که بر افتادگان نبخشاید

که گر زِ پای درآید، کس‌اش نگیرد دست؟

هر آن‌که تخم بدی کِشت وُ چشم نیکی داشت

دِماغ بیهُده پخت وُ خیالِ باطل بست

ز گوش پنبه برون آر وُ دادِ خلق بده

و گر تو می‌ندهی داد، روز دادی هست

گلستان سعدی - باب اول: در سیرت پادشاهان

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی