از کوچه بامداد

آنچه محظوظ کند جان را

۲۰ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

خط خریت

ما را به زور به سربازی بردند. یعنی از کار و زندگی انداختند و دو سال عمر ما را بیخود و بی‌جهت تلف کردند. نه پول دادند، نه غذا، نه کرایه‌ی راه و نه حتی یک دست لباس که در گرما عرق‌مان را بگیرد و در سرما تن‌مان را از و باد و باران حفظ کند. «سازمان برای کسانی که می‌مانند غذا ندارد!» این‌ها کلماتی است که بر زبان رییس اداره‌ای جاری می‌شود که اگر روزی به پرسنل نیاز داشته باشد، آن پرسنل در خارج از وقت اداری باید گرسنه بمانند و تا بوق سگ کار کنند.

کارفرمایی که نمی‌تواند غذای کارگرانش را تهیه کند به چه پشتوانه‌ای دست به کار می‌زند؟

سازمانی که نمی‌تواند معادل یک‌دهم درآمد پیش از خدمت سرباز را به او بدهد تا با خیال راحت این دوره‌ی نکبتی را طی کند چرا این‌همه پر رو و گستاخ است؟ چرا این همه اصرار به کاری دارد که هیچ سود و ثمری در آن نیست؟ مردمان ناخن‌خشکی که مرخصی تشویقی برای‌شان حکم ارث پدرشان را دارد چرا انتظارات بیجا دارند و سرباز را مجبور به انجام کارهای خارج از برنامه می‌کنند؟ آیا این چیزی جز بهره‌کشی و برده‌داری است؟

آری، ادعا‌شان این است که مرد می‌شوی ... حکایت مرد شدن در سربازی، حکایت با ادب شدن لقمان است؛ اگر روزی کسی از من بپرسد: «چه شد که در سربازی مرد شدی؟» خواهم گفت: «هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از آن حذر کردمی.» آن «چرا»های بالایی و هزار «چرا»ی دیگر در سر راه است و احدی به خودش زحمت نمی‌دهد نیم قدم با ما کارگران بی جیره و مواجب راه بیاید و دمی، تنها دمی درد پا برهنه رفتن بر خاربن‌های این شوره‌زار را بچشد. آری، برای مرد شدن، در برابر نامردانی تن‌پرور و شکم‌پرست و دروغ‌زن گام زدیم، پنجه را تا سر بالا آوردیم و احمقانه فریاد کشیدیم تا خودخواهی و غرور کاذب عده‌ای مجهول‌الحالِ معلوم‌الهویت را ارضا کنیم. آری ما همه سربازانی بوده‌ایم، هستیم و خواهیم بود که به مدت دو سال روی یک خط قدم‌رو رفته‌ایم، می‌رویم و خواهیم رفت: خط خریت نامردان.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

پنج حقیقت

(ترجمه در انتها)

Five Fact that show reading is something you should do as a routine

1. Reading can make you a better conversationalist!

2. Neighbours will never complain that your book is too loud!

3. Knowledge by Osmosis has not yet been perfected. You'd better read!

4. Books have stopped bullets. Reading might save your life!

5. Dinosaurs did not read. Look what happened to them!

خواندن

پنج حقیقت که نشون میده کتاب و ... خوندن چیزیه که بهتره به عنوان یک کار روزمره انجام بدید:

1. خوندن میتونه از شما یه آدم خوش‌صحبت‌تر بسازه!

2. همسایه‌ها هیچوقت اعتراض نمی‌کنن که کتابهای شما خیلی پر سروصدا هستن!

3. انتقال اسمزی علم و دانش هنوز کامل نشده. بهتره برید سراغ خوندن!

4. کتابها جلوی گلوله‌ها را گرفته‌ان. خوندن ممکنه جون شما را نجات بده!

5. دایناسورها چیزی نخوندن. ببینین چی به سرشون اومد!

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
صادق زمانی

آبه اگر قوَّت داشت، قوباغه‌اش نهنگ می‌شد!

کتاب کوچه: حرف آ (15) 104

آبه اگر قوَّت داشت، قوباغه‌اش نهنگ می‌شد!

قورباغه

(آبه=آن آب، در حالت معرفه: آن آب.) مترادف: کَل اگر طبیب بودی/سرِ خود دوا نمودی! * آردِ جـو، خودش را چه‌جور بسته که دیگران را ببندد! * اگر بابا بیل‌زنی، باغچه [یا درِ کونِ] خودت را بیل بزن! * غلاغه پیزیش درآمده بود، داد می‌زد «من جراحم!» * کچله اگر کلاه داشت سر کچل خودش می‌گذاشت! * اگر دانی که نان دادن ثواب است، خودت بخور که بغدادت خراب است!

احمد شاملو - آیدا سرکیسیان

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
صادق زمانی

سلام ... خدا حافظ

سلام
خداحافظ!

چیز تازه‌ای اگر یافتید،
بر این دو اضافه کنید
تا بل باز شود این در گم‌شده بر دیوار

حسین پناهی

HiBye

painting by Bradford Haubrich

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی

پلکانی به بهشت

پلکانی به بهشت

آهنگی از گروه راک انگلیسی لد زِپِلین که در اواخر سال 1971 منتشد شد. این قطعه توسط گیتاریست گروه جیمی پِیج و خواننده‌ی گروه رابرت پلَنت برای چهارمین آلبوم استودیویی بی‌نام‌شان (اغلب از آن با عنوان «لد زپلین 4» یاد می‌شود) ساخته شد.

این آهنگ سه بخش دارد، که حجم صدا و تمپوی هر بخش با پیشرفتن موسیقی افزایش می‌یابد. آهنگ با تمپویی آرام همراه با سازهای آکوستیک (گیتار و فلوت رکوردر) و پیش از ورود سازهای الکترونیکر آغاز می‌شود. بخش پایانی با تنظیمی هارد راک و اجرا در تمپویی بالا که با نوای ریز و پیچیده‌ی گیتار به نوازندگی جیمی پیج در کنار صدای رابرت پلنت پر رنگ می‌شود؛ این بخش با کلام آکاپلای پلنت به پایان می‌رسد: (And she’s buying a stairway to heaven).

پلکانی به بهشت عناوین و افتخارات زیادی برای سازنده‌های خود در پی داشته است؛ از آن جمله می‌توان به این موارد اشاره کرد: سومین آهنگ برتر در لیست شبکه VH1 برای صد آهنگ برتر راک، و آهنگ 31م در لیست مجله‌ی Rolling Stone برای پانصد آهنگ برتر تمام دوران.

در ژانویه 1982 در برنامه‌ای تلویزیونی در شبکه ترینیتی به اجرای پل کراوچ چنین ادعا شد که در بسیاری از آهنگ‌های محبوب راک پیغامی با استفاده از روش «نهان‌سازی در برگردان» مخفی شده است. یکی از نمونه‌های چنین آهنگ‌هایی که دارای پیام مخفی شده هستند و آشکارا به آن اشاره شد «پلکانی به بهشت» بود. چنین ادعا شد که پیام مخفی شده در بخش میانی آهنگ قرار دارد و هنگامی‌که این بخش به شکل برگردان شنیده شود پیامی شیطانی از آن به گوش می‌رسد.

با پیگیری ادعاهای مطرح شده در این برنامه، فیل وایمن، عضو مجلس قانون‌گذاری کالیفرنیا قانونی ایالتی پیشنهاد داد که به موجب آن آهنگ‌هایی که حاوی پیامی نهان شده هستند باید برچسب اخطار داشته باشند. در آپریل 1982، کمیته‌ی مواد سمی و حافظ مصرف‌کننده‌ی قانون‌گذاری ایالت کالیفرنیا به شنیدن آثار موسیقی محبوبی که در برگردان خود پیامی را نهان کرده بودند پرداخت، که در طی این دوره «پلکانی به بهشت» نیز رو به عقب پخش شد. در طی شنیدن، ویلیام یارُل که خود را محقق علوم عصبی معرفی می‌کرد ادعا کرد که پیام‌های برعکس می‌تواند توسط مغز انسان رمزگشایی شود.

گروه به سهم خود بیشتر این ادعاها را رد کرد. در پاسخ به این اظهارات، سوان سانگ ریکوردز چنین گفت: «صفحه‌های گردونه‌ی ما تنها در یک جهت موسیقی پخش می‌کنند ... رو به جلو.» مهندس صوتی لد زپلین این ادعاها را «کاملاً و یکسر مضحک» خواند و گفت: «چرا آنها باید این همه زمان استودیو را صرف چنین کار احمقانه و ابلهانه‌ای کنند؟» رابرت پلنت در مصاحبه‌ای در 1983 در مجله‌ی Musician (موسیقی‌دان) نسبت به این اتهامات ابراز نارضایتی و نا امیدی کرد: «برای من بسیار ناراحت‌کننده است، چرا که «پلکانی به بهشت» با خالصانه‌ترین و بهترین نیات نوشته شد، و در انتها در مورد برگرداندن نوار و جای دادن پیام در آن، نیت و اندیشه‌ی من از خلق موسیقی چنین نیست.»

این اثر را که در دهه 1970 در آمریکا محبوب‌ترین آهنگ بود و بیشترین درخواست پخش در رادیو FM را به خود اختصاص داد با هم می‌شنویم: پلکانی به بهشت

متن ترانه:

There's a lady who's sure all that glitters is gold
And she's buying a stairway to heaven.
When she gets there she knows, if the stores are all closed
With a word she can get what she came for.
Ooh, ooh, and she's buying a stairway to heaven.

There's a sign on the wall but she wants to be sure
'Cause you know sometimes words have two meanings.
In a tree by the brook, there's a songbird who sings,
Sometimes all of our thoughts are misgiven.

Ooh, it makes me wonder,
Ooh, it makes me wonder.

There's a feeling I get when I look to the west,
And my spirit is crying for leaving.
In my thoughts I have seen rings of smoke through the trees,
And the voices of those who stand looking.

Ooh, it makes me wonder,
Ooh, it really makes me wonder.

And it's whispered that soon, if we all call the tune,
Then the piper will lead us to reason.
And a new day will dawn for those who stand long,
And the forests will echo with laughter.

If there's a bustle in your hedgerow, don't be alarmed now,
It's just a spring clean for the May queen.
Yes, there are two paths you can go by, but in the long run
There's still time to change the road you're on.
And it makes me wonder.

Your head is humming and it won't go, in case you don't know,
The piper's calling you to join him,
Dear lady, can you hear the wind blow, and did you know
Your stairway lies on the whispering wind?

And as we wind on down the road
Our shadows taller than our soul.
There walks a lady we all know
Who shines white light and wants to show
How everything still turns to gold.
And if you listen very hard
The tune will come to you at last.
When all are one and one is all
To be a rock and not to roll.

And she's buying a stairway to heaven.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی

اسب سوار سوم

اسب سوار سوم را اینجا بخوانید.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی

زندگی بی‌دغدغه مجوز گرفت

اولین ترجمه از «زندگی بی دغدغه آمریکایی» مجوز گرفت
 
شناسهٔ خبر: 3696980 - سه‌شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵ - ۱۴:۰۸
فرهنگ > کتاب
ترجمه رمان «زندگی بی دغدغه آمریکایی» نوشته فلیپ راث توسط انتشارات ماهابه مجوز چاپ گرفت.
به گزارش خبرنگار مهر، رمان «زندگی بی‌دغدغه آمریکایی» یکی از آثار فلیپ راث نویسنده سرشناس آمریکایی است که به تازگی توسط انتشارات ماهابه موفق شده مجوز چاپ را دریافت کند.

بازگردانی این رمان به فارسی توسط سالومه خدابخشی انجام شده و این اولین ترجمه از این اثر راث است که به عنوان یکی از آثار ادبی پرفروش سایت‌های اینترنتی آمریکا انتخاب شده است.

فلیپ راث نویسنده آمریکایی و متولد سال ۱۹۳۳ است که اقتباس‌های زیادی از کتاب های او برای تولید آثار سینمایی در آمریکا انجام شده است. رمان مذکور، درباره یک ورزشکار آمریکایی است که به عنوان یک ستاره ورزشی، در چند رشته از جمله بیس بال و فوتبال مهارت دارد و بین نوجوانان محله ویکوآییک شهرت زیادی دارد. این شخصیت که سوئید نام دارد، نه تنها به ورزش، بلکه به ارتش نیز علاقه مند است.

در ادامه داستان، نامزدی سوئید با دختری از اهالی کارولینای جنوبی به هم می‌خورد. اما او پس از چند سال با ملکه سابق زیبایی نیوجرسی آشنا شده و با او ازدواج می‌کند. سوئید بعد از کسب تحصیلات، کارخانه دستکش سازی پدرش را مدیریت کرده و موفقیت‌های زیادی در این زمینه کسب می‌کند. اما در میانه‌های رمان است که راوی داستان، اتفاقات هولناکی را که برای سوئید رخ داده، تعریف می‌کند.

سوئید در تلاش است تا از دستاوردهایش، زندگی اش و همچنین خانواده خود با چنگ و دندان محافظت کند...

«یابنده نگهبان» یکی دیگر از آثار ادبی اخیر آمریکایی است که قرار است توسط این ناشر به چاپ برسد. رمان مذکور که نوشته استفان کینگ است در انتظار مجوز چاپ به سر می‌برد.

زندگی بی دغدغه ی آمریکایی
ترجمه: سالومه خدابخشی
ناشر : نشرماهابه با همکاری نشرهنرپارینه

لینک خبر

سالومه جان، عزیز دلم از همینجا بهت تبریک میگم و بهترین آروزها را برات دارم همسر نازنینم و امیدوارم همیشه شاهد پیشرفتها و موفقیتهای تو باشم بوسه

عاشقانه دوستت دارم

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
صادق زمانی

آبم است و گابم است، نوبت آسیابم است!

کتاب کوچه (15) 101

آبم است و گابم است، نوبت آسیابم است!

(گاب=گاو) || کنایه از گرفتاری‌های گوناگونی است که گاه در یک زمان و با هم برای شخص پیش می‌آید. || مترادف سه پِلِشک آید و زن زاید و مهمان عزیزت برسد [یا ز در آید]! * یه دردم و دو دردم/دسِّ بُریده و چش‌دردم [یا رنگِ زردم]! * اُوُم میاد، گُوُم مِزاد، زَنُمُم دَردِشَه! * اگر دردم یکی بودی چه بودی! * یک سر داشتن و هزار سودا.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

سرباز اسلوویک

وقتی داشتیم دست‌های‌ش را می‌بستیم، گفتم: «سخت نگیر اِدی. سعی کن برای خودت و ما آسانش کنی ...» 
او با آرامش به من نگاه کرد و گفت: «حال من خوب است. آنها مرا به خاطر فرار از خدمتِ ارتش ایالات متحده تیر باران نمی‌کنند. خیلی‌ها این کار را کرده‌اند. آنها فقط می‌خواهند کسی را عبرت دیگران قرار بدهند و من همان کس هستم چون قبلاً دزدی کرده‌ام. من قبلاً وقتی بچه بودم دزدی می‌کردم. آنها دارند مرا اعدام می‌کنند به خاطر نان و آدامسی که وقتی دوازده سالم بود دزدیدم.»

اعـدام سـرباز اسـلــوویــکـــ
نوشته: ویـلـیـام بِــرَدفــورد هــیــویــی
ترجمه: مسعود امیرخانی
نشر پیدایش

اِدی، تو هرگز فراموش نمی‌شوی؛ تنها خواسته‌ات اعزام نشدن به جنگی بود که نقشی در راه افتادن ماشین آن نداشتی تا بتوانی کنار همسر نازنینت بمانی و برای خوشبختی کوچک‌تان کار کنی. تو قسم خوردی هرگز از اسلحه‌ات و سرنیزه‌اش استفاده نکنی و به قَسَمَت پایبند بودی.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

غیبت

به‌نظرم #غیبت باید از لیست مبطلات (باطل کننده‌ها) روزه بره بیرون.
والا اینجور که من میبینم فقط کسی که از افطار سحر تا افطار خواب باشه واقعاً روزه‌اس! باقیمون که فقط داریم پشت سر هم حرف میزنیم!
 
رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
صادق زمانی