از کوچه بامداد

آنچه محظوظ کند جان را

۲۰ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

ملاقات با تارگا - بخش دوم و پایانی

تارگا در سال 1881 برای اجرای برنامه به لندن سفرکرد اما از زبان و آب وهوای انگلستان خوشش نیامد. داستانی در مورد حضورش در لندن وجود دارد که از این قرار است:

پس از کنسرت تعدادی از حضار که متوجه وضعیت روحی پایین تارگا شده بودند در مورد علت این وضع از او سوال کردند و احتمال دادند که شاید او برای خانه و خانواده دلتنگ است، بر همین اساس به او پیشنهاد دادند که لحظات غمگین خود را به موسیقی اش وارد کند و تارگا بر اساس همین پیشنهاد تم یکی از ماندگارترین آثارش یعنی  Lagrima را ساخت.

لطفاً برای دریافت و شنیدن قطعه لاگریما با اجرای ریتا هُنتی کلیک کنید.

تارگا در کنسرتی در والنسیا با بیوه ثروتمندی به نام Conxa Martinez ملاقات کرد که تبدیل به حامی با ارزشی برای تارگاشد. او به تارگا و خانواده‌اش اجازه داد از خانه او در بارسلون استفاده کنند، جایی‌که تارگا بخش عمده‌ای از آثار محبوبش را به رشته تحریر درآورد. خانم مارتینز سپس او را به گرانادا (Granada) برد. شهری که گیتاریست مشهور ما تِم یکی از بهترین آثارش را ساخت. Recuerdos de la Alhambra ، خاطرات کاخ الحمبرا ،تارگا آن را در بازگشت از گرانادا ساخت و به دوستش Alfred Cottin تقدیم کرد. مردی فرانسوی که کنسرت‌های او را در پاریس برنامه‌ریزی می‌کرد.

لطفاً برای دریافت و شنیدن قطعه خاطرات کاخ الحمبرا با اجرای دیوید راسل کلیک کنید.

برای پیوستن به کانال تلگرام «از کوچه بامداد» کلیک کنید.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

ملاقات با تارگا - بخش اول

نام کامل او Francisco de Asís Tárrega y Eixea می‌باشد. تارگا بدون شک یکی از خوش‌قریحه‌ترین‌های گیتار است. او اولین معلم جدی‌ای بود که در راه گیتار پدیدار شد. تارگا در 28 نوامبر 1852 در ویارئال اسپانیا متولد شد. گفته می‌شود پدر او نوازنده گیتار فلامنکو و سرایدار صومعه San Pascual  بوده است. هنگامی که پدر به کار مشغول می‌شد، کودک کنجکاو و بازیگوش او گیتار پدر را به دست می‌گرفت و سعی می‌کرد آن‌را به صدا در آورد. فرانسیسکو در کودکی لقب «کیکه» (Quiquet) را یدک می کشید.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

ملاقات با تارگا - مقدمه

با سلام
امروز اولین قسمت برنامه «ملاقات با تارگا» برای شما ارائه خواهد شد. لازم به ذکر است، از آنجا که علاقه‌مندان موسیقی رمانتیک و بخصوص آثار تارگا در ایران فراوان هستند. این بخش برای شروع در نظر گرفته شد. ملاقات با تارگا در سه بخش خواهد بود و شامل شنیدن آثاری چون «کاپریچیو عرب»، «لاگریما» و «خاطرات کاخ الحمبرا» می‌شود. با این حال، باید در نظر داشت که آثار تارگا امروزه دیگر در محدوده رپرتوار جدی گیتار جایی ندارد. با احترام، شما را به خواندن و شنیدن اولین بخش دعوت می‌کنم.

Frabcisco Tarrega

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

سعدی

اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم

چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم

دلم صد بار می‌گوید که چشم از فتنه بر هم نه
دگر ره دیده می‌افتد بر آن بالای فتانم

تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
و گر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم

رفیقانم سفر کردند هر یاری به اقصایی
خلاف من که بگرفته است دامن در مغیلانم

به دریایی درافتادم که پایانش نمی‌بینم
کسی را پنجه افکندم که درمانش نمی‌دانم

فراقم سخت می‌آید ولیکن صبر می‌باید
که گر بگریزم از سختی رفیق سست پیمانم

مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی
شب هجرم چه می‌پرسی که روز وصل حیرانم

شبان آهسته می‌نالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم

دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادی نمی‌خواهم که با یوسف به زندانم

من آن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت
هنوز آواز می‌آید به معنی از گلستانم

سعدی شیرین‌سخن

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

آب

کتاب کوچه: برخی از باورهای توده و آیین‌ها پیرامون آب

آب

◊     آب را خداوند عالم روز سه‌شنبه آفرید.

◊     آب (و نمک) مهریه‌ی حضرت فاطمه است؛ به همین سبب از آلودن آن باید پرهیز کرد.

◊     آب را، حتا از دشمن خود دریغ نباید داشت؛ زیرا این عملی بود که شمر با اهل بیت کرد.

◊     فرشته و ملائکه از کسی که در آب تف کند قهرشان می‌آید.

◊     روی قبر تازه باید آب بپاشند تا روح مرده صفا یابد.

◊     آب پاشیدن به اشخاص دلسردی می‌آورد.

◊     هر کس در آب بشاشد جنّی می‌شود.

◊     ملائکه، آب‌های دنیا را غربال می‌کنند و اگر در آن آشغال و زباله ببینند به کسی که آن‌ها را در آب ریخته نفرین می‌فرستند.

◊     اگر شخص بزرگتر (از لحاظ سنی) زودتر از شخص کوچکتر سیراب بشود، روز قیامت باید او را کول کند و از روی پل صراط بگذارند.

◊     روزهای جمعه، هر آبی که روی زمین جاری است به بهشت می‌رود. به همین سبب جمعه‌ها شستن رخت و ریختن کثافات در آب جاری معصیت است. اگر روز جمعه از رخت شستن ناگزیر باشند باید یک تکه از رخت سیدی را هم قاتی رخت و لباس خود کنند.

◊     آب نطلبیده مراد است. – تعارف کردن آب به کسی که اظهار تشنگی نکرده به فال نیک گرفته می‌شود و برای شخصی که آب را تعارفش کرده‌اند شگون دارد. – این شخص، حتا اگر تشنه هم نباشد جرعه‌یی از آن آب می‌نوشد، یزید را لعنت می‌کند و از صدق دل می‌گوید: «الهی خدا مراد همه‌ی مسلمان‌ها را برآرد!»

◊     اگر آب پشت کوزه یا کاسه‌ی آب عرق کند، مهمان خواهد آمد.

◊     اگر پشت سر مسافر آب و جو بریزند زود برمی‌گردد.

◊     هر کس به لکه‌ی آفتاب آب بپاشد، قرض بالا می‌آورد.

◊     دمر افتادن و آب خوردن عقل آدم را کم می‌کند.

◊     اگر سر سفره، آب (یا لقمه) به گلوی کسی بجهد معلوم می‌شود یکی از خویشاوندان او برای لقمه‌ی نانی معطل است. ||پاره‌ای این را نشانه‌ی آمدن مهمان به خانه می‌دانند.||

◊     کسی که آب به گلویش بجهد سوقاتی می‌خورد.

◊     گیس، آب دل را می‌خورد. – اعتقادی بسیار قدیمی است که شادی دل و احساس نیکبختی سبب شادابی و پرپشتی موهای سر می‌شود، بخصوص در زنان.

◊     اگر آب نیمخورده‌ی اسب را روی سر بریزند موخوره را از میان می‌برد.

◊     پس از آنکه جنازه میتی را غسل دادند باید آب «العفو» به سرش بریزند. – مرده‌شو کاسه‌یی را از آب پر کرده هفت‌بار می‌گوید «العفو» و بر آن فوت می‌کند و آن آب را به سر مرده می‌ریزد.

◊     آب غسل مرده را اگر در خانه‌یی بپاشند اهل آن خانه آواره می‌شوند و هر کدام به گوشه‌یی می‌افتند.

برگرفته از کتاب کوچه - احمد شاملو و آیدا سرکیسیان

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

رفیق

رفیق باید ماندگار باشه نه یادگار!

خدا نگهدار محمد پورنظر ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

رنگین‌کمان و باران

بدون اندکی باران، رنگین کمانی نخواهی داشت!

Du kannst keinen Regenbogen haben, 
ohne ein bisschen Regen!

regenbogen rainbow رنگین کمان

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی

زبان

اینهمه زبان بلدم

(مادری،

غیر مادری،

اشاره،

فیزیکی،

روحی،

توهمی،

ارواح،

اشیا

و ...)

اما هنوز نتونستم به بعضیا بفهمونم:

به تو هیچ ربطی نداره!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی

سرباز وطن

هرگز سرباز وطن نبوده‌ام

اما تنم کشتزار تله‌های انفجاریست

در هیچ جبهه نجنگیده‌ام

اما کسی که در پی هم کشته شد، من بودم.

فرمانده!

از من چه مانده

جز تکه چوب پرچم آزادی

برای بازی گلف در میدان‌های مین.

شمس لنگرودی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی

راز

رازِ راه 
رفتن است

رازِ رودخانه 
پُل

رازِ آسمان
ستاره است

رازِ خاک
گُل

رازِ اشک ها 
چکیدن است

رازِ جوی
آب

رازِ بالها
پریدن است

رازِ صبح
آفتاب

رازهای واقعی
رازهای برملاست
مثل روز روشن است
راز این جهان خداست

راز - عرفان نظرآهاری - از کتاب: چای با طعم خدا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی