از کوچه بامداد

آنچه محظوظ کند جان را

۳۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادبیات» ثبت شده است

غزل بزرگ

همه‌ی بت‌های‌ام را می‌شکنم
تا فرش کنم بر راهی که تو بگذری
برای ِ شنیدن ِ ساز و سرود ِ من.

همه‌ی بت‌های‌ام را می‌شکنم - ای میهمان یک شبِ اثیریِ زودگذر!_
تا راهِ بی‌پایانِ غزل‌ام، از سنگفرش بت‌هایی که در معبدِ
ستایش‌شان چون عودی در آتش سوخته‌ام، تو را به نهان‌گاهِ دردِ من
آویزد.

گرچه انسانی را در خود کشته‌ام
گرچه انسانی را در خود زاده‌ام
گرچه در سکوت دردبارِ خود مرگ و زندگی را شناخته‌ام
اما میان این هر دو _ شاخه‌ی جدامانده‌یِ من! _
میان این هر دو

من

لنگرِ پر رفت‌وآمدِ دردِ تلاشِ بی‌توقفِ خویش‌ام.

غزل بزرگ
احمد شاملو
یادش گرامی

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
صادق زمانی

کافر همه را به کیش خود پندارد!

هیچکدام از کسانی که به دموی آخر رأی داده بودند، تصور هم نمی‌توانستند بکنند که دموقراضه ممکن است فقط افراد مشابه خود را به رسمیت بشناسد و سرنوشت مملکت را به دست آنان بسپارد. [...]

به عنوان مثال، مقام دیوانی و مسئولیت مکاتبات پادشاه با پادشاهان ممالک دیگر به کسی سپرده شد که از سوادی در حد خواندن و نوشتن ابتدایی هم بی بهره بود.
یا فرماندهی کمانداران و تیر اندازان که برای دفاع از مرزها تربیت شده بودند، به عهده کسی قرار گرفت که یک چشمش به کلی فاقد بینایی و چشم دیگرش چپ بود. و به دلیل سقوط از ارتفاع، دو پا و یک دستش هم کاملاً از کار افتاده بود.
از آن پس در تمرین‌های رزمی و آزمون‌های تیراندازی کسانی مورد تشویق قرار می‌گرفتند که دقیقاً به هدف نمی‌زدند.

دموکراسی یا دموقراضه - سید مهدی شجاعی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی

صندلی راننده

کاری نو از گروه ترجمه "قلم زرین"

صندلی راننده

نوشته: موریل اسپارک

ترجمه: صادق زمانی

از امروز در نمایشگاه کتاب تهران

راهروی 23 - غرفه 19 - انتشارات ماهابه و هنر پارینه

#مترجم #نویسنده #جنایی #مرموز #نمایشگاه_کتاب_تهران #نمایشگاه_کتاب #مطالعه #کتابخوانی #موریل_اسپارک #صندلی_راننده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی

بیا منو بخور!

 دست و رویت را آب بکش، بیا مرا هم بخور!

از روی مزاح به کسی گویند که بسیار خورده است و هنوز ادعای گرسنگی می‌کند. مترادف: تَهِ بشقاب (یا کاسه‌اش) را هم سوراخ کن بینداز گردنت!

کتاب کوچه

به کوشش

احمد شاملو و آیدا سرکیسیان

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

عروس گوزو

عروسِ تعریفی گوزو از آب درمی‌آید!

«عروس تعریفی» کنایه از دختری است که داماد، ندیده و نشناخته، و تنها به اعتبار بَه‌بَه و چَه‌چَه عمه و خاله‌ی خود به همسری پذیرفته باشد. || جنسی که به‌صرف تبلیغ دلال خریداری شود معمولاً بد و خراب از آب در‌می‌آید.

مترادف: دختری که ننه‌اش تعریفش را بکند برای آقادائیش خوب است. مقایسه کنید با: بچه سوسکه از دیوار بالا می‌رفت، مادرش می‌گفت: «قربان دست و پای بلوریت!»

کتاب کوچه

به کوشش

احمد شاملو و آیدا سرکیسیان

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

بی عرضه

حرف آ: (438) 439: به برف شاشیدن، آب نشدن!

تعبیری است از نهایت بی کفایتی و بی خاصیتی کسی: «بس که چُلمَن است، به برف بشاشد آب نمی‌شود.»

#کتاب_کوچه

به کوشش

#احمدشاملو و آیدا سرکیسیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی

روز جهانی کتاب و حق مولف

📚23 آوریل روز جهانی #کتاب و حق پدیدآورنده
روز سوم اردیبهشت برابر با بیست‌وسوم آوریلِ هر سال به عنوان روز جهانی کتاب و حق مؤلف از سوی اتحادیه بین‌المللی ناشران، دولت اسپانیا و فدراسیون روسیه به بیست‌وهشتمین اجلاس کنفرانس عمومی یونسکو در سال 1995 ( 1374) پیشنهاد گردید و در این کنفرانس به تصویب رسید.



از جمله دلایل انتخاب این روز یکی سنت مردم کاتالونیا در اسپانیا است که هر سال در این روز با فروش هر کتاب یک گل رُز به خریدار داده می‌شود و از سوی دیگر همزمانی آن با تولد یا مرگ تعدادی از نویسندگان و ادیبان مشهور جهان نظیر : میگل سروانتس، ویلیام شکسپیر، اینکا گارسیلاسو دلاوگا، مانوئل وایه خو و ولادیمیر نابوکُف و تنی چند از شخصیتهای فرهنگی جهان است.

 

هدف از اختصاص روزی برای بزرگداشت کتاب و حق مؤلف، تجلیل جهانی از کتاب و مؤلفین، تشویق همگان و به‌خصوص جوانان برای کشف لذت خواندن، تقدیر و حمایت از کسانی که در رشد و اعتلای فرهنگی و اجتماعی جامعه بشری نقش و سهم بسزایی داشته‌اند، توسعه صنعت نشر، ترویج جریان آزاد کتاب و تضمین دسترسی عموم به آن و بالاخره جلب توجه سازمانها، انجمن‌ها، نهادهای دولتی و خصوصی به این آسانترین و ارزنده‌ترین روش کسب دانش، بیان احساس و اندیشه و قدیمی‌ترین وسیله ارتباط معنوی و کلید توسعه آموزش پایه، مبارزه با فقر و توسعه فراگیر است.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

محلت کوران

در جامع بَعلَبَک وقتی کلمه‌ای چند به طریق وعظ می‌گفتم با جماعتی افسرده‌ی دل‌مرده و رَه از عالم صورت به عالم معنی نبرده. دیدم که نفسم در نمی‌گیرد و آتشم در هیزم تر اثر نمی‌کند، دریغ آمدم تربیت ستوران و آینه‌داری در محلت کوران و لیکن درِ معنی باز بود و سلسله‌ی سخن دراز، در معنی این آیت: و نَحن اَقرَبُ الیه مِنْ حَبل الورید. سخن به جایی رسانیده بودم که می‌گفتم:

دوست نزدیکتر از من به من است

وینت مشکل که من از وی دورم

چه کنم با که توان گفت که او

در کنار من و من مهجورم

 

من از شراب این سخن مست و فضله‌ی قدح در دست که رونده‌ای بر کنار مجلس گذر کرد و دور آخر درو اثر کرد. نعره‌ای چنان بزد که دیگران به موافقت او در خروش آمدند و خامان مجلس به جوش. گفتم: سبحان الله. دوران با خبر در حضور و نزدیکان بی بصر دور.

 

فهم سخن چون نکند مستمع

قوت طبع از متکلم مجوی

فُسحَتِ میدان ارادت بیار

تا بزند مرد سخنگوی، گوی

گلستان سعدی - باب دوم: در اخلاق درویشان - حکایت یازدهم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

پاییز

#شاملو_خوانی

گرما و سرما در تعادل ِ محض است و
همه چیز در خاموشی‌یِ مطلق
تا هیچ چیز پارسنگ ِ هم‌سنگی کفه‌ها نشود  
و شاهینَک ِ میزان
به وسواسِ تمام
لحظات شباروزیِ کامل را
دادگرانه
میان ِ روز و شبی که یکی درگذر است و یکی درراه
تقسیم کند.

📖 #پاییز سن‌هوزه
👤 #احمدشاملو

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

قطع سخن

قطع سَخُن

یکی از حکما شنیدم که می‌گفت: «هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکند مگر آن کس که چون دیگری در سخن باشد همچنان تمام ناگفته، سخن آغاز کند.»

سَخُن را سر است، ای خردمند و بُن
میاور سَخُن در میان سَخُن
خداوند تدبیر و فرهنگ و هوش
نگوید سَخُن تا نبیند خموش

گلستان سعدی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی