از کوچه بامداد

آنچه محظوظ کند جان را

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسب» ثبت شده است

اگر ما برویم پشکل‌چینی، خره به آب پشکل می‌اندازد!

کتاب کوچه (15) 111: اگر ما برویم پشکل‌چینی، خَره به آب پشکل می‌اندازد!

(با امکان صرف افعال) || در غایت بی‌اقبالی خود یا دیگری مَثل آرند.

مترادف: قدم نامبارک محمود/چون به دریا رسد برآرد دود!

           بی‌طالع اگر مسجد آدینه بسازد/یا طاق فروریزد و یا قبله کج آید!

           آدمی را که بخت برگردد/شب اول عروس نر گردد/اسبش اندر طویله خر گردد!

کتاب کوچه - احمد شاملو و آیدا سرکیسیان

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

آرتور شوپنهاور

ﺁﺭﺗﻮﺭ ﺷﻮﭘﻨﻬﺎﻭﺭ، ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﺳﮑﻪﯼ ﻃﻼ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﭼﻮﻥ ﻧﻬﺎﺭﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﺪ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﺳﮑﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﯿﺐ ﻣﯽ ﻧﻬﺎﺩ. ﯾﮑﺒﺎﺭ ﭘﯿﺸﺨﺪﻣﺘﯽ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: «ﺁﻗﺎﯼ ﺷﻮﭘﻨﻬﺎﻭﺭ، ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟»

ﺷﻮﭘﻨﻬﺎﻭﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: «ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺷﺮﻁ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻡ، ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ، ﻣﺸﺘﺮﯼ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺑﺎﺏ ﻣﻄﻠﺒﯽ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺍﺳﺐ ﻭ ﺳﮓ ﻭ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺟﻨﺴﯽ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻨﺪ، ﺁﻥ ﺳﮑﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﺍﻋﺎﻧﻪ ﯼ ﻓﻘﺮﺍ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﻡ!»

ﻣﺎﺟﺮﺍﻫﺎﯼ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﻓﻠﺴﻔﻪ

ﻫﻨﺮﯼ ﺗﻮﻣﺎﺱ ﻭ ﺩﺍﻧﺎﻟﯽ ﺗﻮﻣﺎﺱ

ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﺍﺣﻤﺪ ﺷﻬﺴﺎ

ﺍﻧﺘﺸﺎﺭﺍﺕ ﻗﻘﻨﻮﺱ

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
صادق زمانی