قلب سگی میخاییل بولگاکوف

اگر من به جای جراحی شروع کنم به این‌که هر شب در خانه‌ام در گروه کُر آواز بخوانم، آن وقت ویرانی‌ام از راه می‌رسد! اگر من بروم دستشویی و – معذرت می‌خواهم- آن طرف کاسه‌ی توالت کارم را بکنم و زینا و داریا پتروونا هم همین‌کار را بکنند، آن‌وقت دستشویی ویران می‌شود. نتیجه می‌گیریم که ویرانی در مستراح نیست، بلکه در کلّه‌هاست. [...] نمی‌شود هم‌زمان به دو خدا خدمت کرد. نمی‌شود هم‌زمان هم مسیر حرکت تراموا را جارو زد و هم برای فلان آواره‌های اسپانیایی تعیین تکلیف کرد. این‌کار از عهده‌ی هیچ‌کس برنمی‌آید دکتر، به‌خصوص از عهده‌ی آدم‌هایی که دویست سالی از اروپایی‌ها عقب مانده‌اند و تا امروز حتا نمی‌توانند درست و حسابی دگمه‌ تُنبانِشان را ببندند.