از کوچه بامداد

آنچه محظوظ کند جان را

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حمال» ثبت شده است

کتاب کوچه (15)124

خر را که برند عروسی، نه برای خوشی‌ست، برای آب و هیزم کشی‌ست!

به این صورت نیز می‌آید: خر را می‌برند عروسی که آب و هیزم بارش کنند. بدین معنی است: هرکسی باید مقام و موقع خود را بشناسد:

خرکی را به عروسی خواندند

خر بخندید و شد از قهقهه سست،

گفت: «من رقص ندانم به‌سزا

مطربی نیز ندانم به‌درست؛»

«بهر حمالی خوانند مرا

کاب نیکو کشم و هیزم چُست!»

                                     [خاقانی]

کتاب کوچه

احمد شاملو - آیادا سرکیسیان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی

الهی آقا آب بخواهد!

(15) 114: ای خدا، آقا آب بخواهد! یا الهی آقا آب بخواهد!

مترادف: تنبل نرو به سایه، سایه خودش میایه!

هلو، برو تو گلو!

این پاتو وردارد حمّال/اون پاتو وردار حمّال!

اشاره به حکایت آن غلام است که از تشنگی می‌سوخت اما از تنبلی که داشت به میل خود برنمی‌خاست، و برای آن‌که ناچار به برخاستن شود دعا می‌کرد که «الهی آقا آب بخواهد!» در برخورد با مواردی نظیر این، به کنایه بر زبان می‌آورند.

کتاب کوچه

احمد شاملو - آیدا سرکیسیان

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی