از کوچه بامداد

آنچه محظوظ کند جان را

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روزه» ثبت شده است

بوستان سعدی: حکایت

به سرهنگِ سلطان چنین گفت زن

که خیز ای مبارک در رزق زن

برو تا ز خوانت نصیبی دهند

که فرزندگانت نظر بر ره‌اند

بگفتا بوَد مطبخ امروز سرد

که سلطان به شب نیت روزه کرد

زن از نا امیدی سر انداخت پیش

همی گفت با خود دل از فاقه ریش

که سلطان از این روزه‌گویی چه خواست؟

که افطار او عید طفلان ماست

خورنده که خیرش برآید ز دست

بِه از صائم‌الدَهر دنیاپرست

مسلّم کسی را بود روزه داشت

که درمنده‌ای را دهد نانِ چاشت

وگرنه چه لازم که سعیی بری

ز خود بازگیریّ و هم خود خوری؟

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
صادق زمانی

غیبت

به‌نظرم #غیبت باید از لیست مبطلات (باطل کننده‌ها) روزه بره بیرون.
والا اینجور که من میبینم فقط کسی که از افطار سحر تا افطار خواب باشه واقعاً روزه‌اس! باقیمون که فقط داریم پشت سر هم حرف میزنیم!
 
رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
صادق زمانی

گلاب به روی‌تان

دیشب از سوی آن مکان همام، همان آشپزخانه ستاد نیروی انتظامی برای ما افطاری آوردند ... مثلاً حلیم بادمجان ... رنگ آش کشک بود ... مثل سوپ شل بود و بوی ... میداد ... غلط اضافی نمودیم محض امتحان و البته بعد از بازنمودن روزه، یک قاشق خوردیم ... گلاب به رویتان انگار قرص مسهل بود ... چشمتون روز بد نبینه ...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
صادق زمانی