از کوچه بامداد

آنچه محظوظ کند جان را

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قورباغه» ثبت شده است

از بی آبی مردن بهتر، تا از قورباغه اجازه گرفتن!

کتاب کوچه: حرف آ (15) 109

از [یا به یا تو(یِ) یا در] بی آبی مردن بهتر، تا از قورباغه اجازه گرفتن!

مترادف: نه شیر شتر، نه دیدار عرب! 

نانت را با آب بخور، منت آبدوغ نکش! 

پس مانده‌ی گاو را به خر باید داد. 

اگر از در بی‌گوشتی بمیرم / کلاغ از روی قبرستان نگیرم! 

صد من گوشت آهو [یا شکار] به یک چُسِ تازی نمی‌ارزد!

بهشت به سرزنش نمی‌ارزد!

عطای (کسی) را به لقایش بخشیدن!

گوش کیرت را بخور، منت قصاب را نکش!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

آبه اگر قوَّت داشت، قوباغه‌اش نهنگ می‌شد!

کتاب کوچه: حرف آ (15) 104

آبه اگر قوَّت داشت، قوباغه‌اش نهنگ می‌شد!

قورباغه

(آبه=آن آب، در حالت معرفه: آن آب.) مترادف: کَل اگر طبیب بودی/سرِ خود دوا نمودی! * آردِ جـو، خودش را چه‌جور بسته که دیگران را ببندد! * اگر بابا بیل‌زنی، باغچه [یا درِ کونِ] خودت را بیل بزن! * غلاغه پیزیش درآمده بود، داد می‌زد «من جراحم!» * کچله اگر کلاه داشت سر کچل خودش می‌گذاشت! * اگر دانی که نان دادن ثواب است، خودت بخور که بغدادت خراب است!

احمد شاملو - آیدا سرکیسیان

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
صادق زمانی