دست و رویت را آب بکش، بیا مرا هم بخور!
از روی مزاح به کسی گویند که بسیار خورده است و هنوز ادعای گرسنگی میکند. مترادف: تَهِ بشقاب (یا کاسهاش) را هم سوراخ کن بینداز گردنت!
کتاب کوچه
به کوشش
احمد شاملو و آیدا سرکیسیان
از روی مزاح به کسی گویند که بسیار خورده است و هنوز ادعای گرسنگی میکند. مترادف: تَهِ بشقاب (یا کاسهاش) را هم سوراخ کن بینداز گردنت!
کتاب کوچه
به کوشش
احمد شاملو و آیدا سرکیسیان
«عروس تعریفی» کنایه از دختری است که داماد، ندیده و نشناخته، و تنها به اعتبار بَهبَه و چَهچَه عمه و خالهی خود به همسری پذیرفته باشد. || جنسی که بهصرف تبلیغ دلال خریداری شود معمولاً بد و خراب از آب درمیآید.
مترادف: دختری که ننهاش تعریفش را بکند برای آقادائیش خوب است. مقایسه کنید با: بچه سوسکه از دیوار بالا میرفت، مادرش میگفت: «قربان دست و پای بلوریت!»
کتاب کوچه
به کوشش
احمد شاملو و آیدا سرکیسیان
پادشاه در آخرین روزهای حیاتش، احکامی وضع کرد یا قوانینی گذاشت که مثل بقیه کارهایش، مخلوطی از خوب و بد بود. قوانینی که پس از مرگش می توانست دعا و نفرین مردم را همزمان نثار روحش کند.
یکی از آن احکام، تقسیم مملکت ِ وسیع و یکپارچه غربستان به قسمتهای مختلف و گذاشتن نام ایالت بر هر کدام از آن ها بود.
...
تنها نقطه ضعفی که ممکن بود این طرح پادشاه یعنی تقسیمبندی کشور داشته باشد، بروز اختلف و منازعه میان ایالتهای مختلف بود که پادشاه پیشاپیش فکر این مشکل را هم کرده بود و راه حل آن را هم ارائه داده بود.
...
پادشاه در وصیتنامه خود با صراحت هرچه تمام تر به مردم ایالت مختلف توصیه کرده بود که:
حتیالامکان با هم دعوا نکنید.
دموکراسی یا دموقراضه
سیدمهدی شجاعی
انتشارات نیستان
«اتفاقاً من اصرار دارم بگویم که همه پادشاهان اصولاً و ذاتاً معمولیاند ولی برخورد غیر معمولی مردم با آنها سبب میشود که به تدریج احساس غیر معمولی بودن بکنند و بلاهای معمول را سر مردم بیاورند.»
دموکراسی یا دموقراضه
سیدمهدی شجاعی
انتشارات نیستان
قطع سَخُن
یکی از حکما شنیدم که میگفت: «هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکند مگر آن کس که چون دیگری در سخن باشد همچنان تمام ناگفته، سخن آغاز کند.»
سَخُن را سر است، ای خردمند و بُن
میاور سَخُن در میان سَخُن
خداوند تدبیر و فرهنگ و هوش
نگوید سَخُن تا نبیند خموش
گلستان سعدی
کریسمس دوسال پیش واسه خرید بردمش مرکز شهر. خیلی بهمون خوش گذشت. فکرکنم تو مغازهی بلومینگدِیل بود. داخل این مغازهی کفش فروشی رفتیم و وانمود کردیم فیبی میخواد یه جفت از اون کفشهای ساقدار خیلی بلند بخره، از اونهایی که تقریباً میلیونها سوراخ داره تا بندهاش رو ببندی. ما داشتیم صاحب مغازهی بیچاره رو دیوونه میکردیم. فیبی حدوداً بیست جفت کفش رو امتحان کرد و هربار مرد بیچاره مجبور بود تمام اون بندها رو تا بالای پاهاش ببنده و باز کنه. حقهی بدی بود، اما فیبی از این کار حسابی داشت لذت میبرد. بالاخره یه جفت کفش مکازین خریدیم و پولش رو حساب کردیم. فروشنده خیلی خوب برخورد کرد. فکر کنم میدونست داریم شیطنت میکنیم، چون همیشه اینطور مواقع فیبی هرهر میخنده.
ناطور دشت
جی. دی. سلینجر
سالومه خدابخشی
نشر ماهابه
جملهئی است که به صورت تهدید یا پیشگوئی تهدیدآمیز میآورند و مفهوم آن «کسی را در وضعی بسیار دشوار و سخت و نامطلوب قراردادن» است:
مثال:«شرط میبندم اگر محمود بخواهد با محسن در بیفتد، محمود او را شیشهئی بکند که یک مثقال آب نگیرد!»
مترادف: سوار خر سیاه و سفید کردن، راه پیش و پس برای (طرف) باقی نگذاشتن، از (حریف) مردهئی ساختن که مُردهشو به حالش گریه کند!، روزگار حریف را سیاه کردن.
کتاب کوچه
به کوشش
احمد شاملو و آیدا سرکیسیان
چون کسی سخن سخت گوید تو به پاسخ نرم و ملایم گوی، و اگر با تو بدی کند تو با او نیکی کن.
«یک روز شیخ ما با جمع صوفیان بهدر آسیایی رسید. سر اسب کشید و ساعتی توقف کرد، پس گفت: میدانید که این آسیا چه میگوید؟ میگوید که تصوف این است که من درآنم: درشت میستانم و نرم بازمیدهم!»
[محمدبن... ابیالخیرالمیهنی، اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابی سعید]
کتاب کوچه
به کوشش
احمد شاملو و آیدا سرکیسیان
دلیل اینکه اهمیت نمیداد این بود که اون یه کودنِ احمقِ لعنتیه.
وقتی کودن صداش میکردم بدش میومد.
همهی کودنها وقتی کودن صداشون میکنی بدشون میآد.
ناطور دشت – فصل ششم، صفحه 70
نویسنده جی. دی. سلینجر
مترجم: سالومه خدابخشی
گروه ترجمه قلم زرین
این ترکیب جعلی که ترجمه لفظ به لفظ ouvrir le feu فرانسوی و to open fire انگلیسی است از ساختههای دستگاه لغتسازی ارتش است و خبرگزاریها مدام آن را به کار میبرند. اما هیچ نیازی به ساختن چنین ترکیبی نبوده است، زیرا برای بیان این معنی در فارسی اصطلاحات فراوانی هست که هم در نوشتار و هم در گفتار به کار میرود. مانند آتش کردن، به آتش بستن، تیراندازی کردن، شلیک کردن.
فارسی بنویسیم