شخصی از مولانا عضدالدین پرسید که چونست که در زمان خلفا، مردم دعوی خدایی و پیغمبری بسیار میکردند و اکنون نمیکنند؟
گفت: مردم این روزگار را چندان ظلم و گرسنگی افتاده است که نه از خدایشان بهیاد میآید و نه از پیغامبر.
عبید زاکانی - رساله دلگشا
شخصی از مولانا عضدالدین پرسید که چونست که در زمان خلفا، مردم دعوی خدایی و پیغمبری بسیار میکردند و اکنون نمیکنند؟
گفت: مردم این روزگار را چندان ظلم و گرسنگی افتاده است که نه از خدایشان بهیاد میآید و نه از پیغامبر.
عبید زاکانی - رساله دلگشا
مترادف: تنبل نرو به سایه، سایه خودش میایه!
هلو، برو تو گلو!
این پاتو وردارد حمّال/اون پاتو وردار حمّال!
اشاره به حکایت آن غلام است که از تشنگی میسوخت اما از تنبلی که داشت به میل خود برنمیخاست، و برای آنکه ناچار به برخاستن شود دعا میکرد که «الهی آقا آب بخواهد!» در برخورد با مواردی نظیر این، به کنایه بر زبان میآورند.
کتاب کوچه
احمد شاملو - آیدا سرکیسیان