اگر من به جای جراحی شروع کنم به اینکه هر شب در خانهام در گروه کُر آواز بخوانم، آن وقت ویرانیام از راه میرسد! اگر من بروم دستشویی و – معذرت میخواهم- آن طرف کاسهی توالت کارم را بکنم و زینا و داریا پتروونا هم همینکار را بکنند، آنوقت دستشویی ویران میشود. نتیجه میگیریم که ویرانی در مستراح نیست، بلکه در کلّههاست. [...] نمیشود همزمان به دو خدا خدمت کرد. نمیشود همزمان هم مسیر حرکت تراموا را جارو زد و هم برای فلان آوارههای اسپانیایی تعیین تکلیف کرد. اینکار از عهدهی هیچکس برنمیآید دکتر، بهخصوص از عهدهی آدمهایی که دویست سالی از اروپاییها عقب ماندهاند و تا امروز حتا نمیتوانند درست و حسابی دگمه تُنبانِشان را ببندند.