آب (جایی) را خوردن
1. ایرانیان معمولاً برای مردم هر شهر و هر دیار به خصلت غالبی معتقدند که به زعم ایشان، اتصاف بدان، معلول اقامت در شرایط خاص اقلیمی است که به «آبوهوا» تعبیر میشود.
آب و هوای فارس عجب سفلهپرور است ... (حافظ)
«... هر که سالی در اهواز مقام کند در عقل خود نقصان یابد، چنانک هر که در موصل مقام کند قوت خود زیاد یابد ... چون در اصفهان رفت بخیل و خسیس گردد. هر خاکی را خاصیتی است...» [محمدبن احمد طوسی، عجایبالمخلوقات، ص 184]
لاجرم معنی تعبیر آب (محلی) را خوردن، دورهای از عمر خود را در آن محل گذراندن است؛ و این خود کنایه از پذیرفتن ناگزیرِ صفت مشخصی است که از پیش برای بومیان آن محل قائلند؛ فیالمثل، حسابگری برای اصفهانیان و تعصبورزی برای تبریزیان، و همجنسدوستی برای مردم پارهئی از شهرستانها، و جز اینها ... بدین حساب: «آب تبریز را خوردن» به معنی متعصب بودن، و «آب اصفهان را خوردن» کنایه از خست ورزیدن است.
2. در موارد دیگر، با این تعبیر، تنها به اقامت در محل مورد ذکر اشارهئی میشود: «چند سالی هم مجبور شد آب زندان را بخورد.» (در زندان بماند)، «مادرم همیشه میگفت، خدا قِسمت کند آب کربلا را بخوریم.» (به کربلا برویم).
کتاب کوچه
احمد شاملو - آیدا سرکیسیان