هیوئـی در سال 1949 از وجود قبرستانی در اروپا که محل دفن سربازان گمنام آمریکایی است با خبر میشود و با پیگیریهای روزنامهنگارانهاش پی به مرگ اسرارآمیز سرباز اسلوویک میبرد؛ مرگی که حتا بیوهی اسلوویک هم از جزئیاتش اطلاعات دقیقی ندارد.
از 96 سربازی که پس از اعدام در قطعه E در این قبرستان دفن شدهاند، 95 نفر به سبب جرایم خشونتآمیزِ متعارف نظیر قتل و تجاوز جنسی مستحق اعدام بودهاند و به دار مجازات آویخته شدهاند. فقط یک نفر نامتعارف بوده است؛ او نه قاتل بوده و نه متجاوز جنسی.
زمانی که نویسنده در مورد سربازانی که به هر دلیلی از شرکت در جنگ جهانی دوم معاف شده بودند تحقیق میکند به آمار عجیبی بر میخورد و پرسشهای ابهامآمیز و مهمی در ذهنش نقش میبندند که چرا از این میان فقط یک نفر باید اعدام شود. از همین رو تصمیم میگیرد تا چهره واقعی سرباز اسلوویک را برای مردم آمریکا نمایان سازد تا شاید با خانواده او همدردی کنند و بفهمند پس از جنگ بر آنها چه گذشته است.
نویسنده در صفحه 14 در این باره میگوید: فقط پس از مرگ است که میتوانی بخشهای ارزشمند زندگی را کنار هم بگذاری و بر روی آنها تأمل کنی تا بتوانی کسی را بشناسی. نمیشود کسی را از روی نام و شمارهی شناسنامهاش شناخت، نیز از سوءپیشینهاش، نه حتا از چپیدن با او در یک سنگر انفرادی در تاریکی شب، و نه حتا از شنیدن آخرین اعترافاتش. به راحتی نمیتوان در جریان روح انسانی قرار گرفت. چرا که انسان سگ نیست، حتا سادهترین انسانها شخصیت پیچیدهای دارند ... پس باید تلاش کنی تا بتوانی او را بشناسی.
اعدام سرباز اسلوویک به قلم ویلیام بِرَدفورد هیوئی و با ترجمه مسعود امیرخانی توسط انتشارات پیدایش در 328 صفحه منتشر شده است.