از کوچه بامداد

آنچه محظوظ کند جان را

۱۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

ظرافت جوجه‌تیغی

موریل باربری

ظرافت جوجه‌تیغی

ظرافت یک جوجه‌تیغی

موریل باربری در 28 می 1969 در کازابلانکا، پایتخت مراکش، متولد شد و هم‌اکنون به عنوان یک نویسنده‌ی فرانسوی و استاد فلسفه شناخته می‌شود. او در سال 1993 پس از سه سال تحصیل آکادمیک در رشته‌ی فلسفه فارغ‌التحصیل شد و سپس به تدریس فلسفه مشغول شد.

رمان «ظرافت جوجه‌تیغی» او در سال 2007 جایزه اتحادیه‌ی ناشران فرانسه را به خود اختصاص داد و به مدت سی هفته‌ی پیاپی پرفروش‌ترین کتاب فرانسه بود و بیش از پنجاه بار تجدید چاپ شد. ظرافت جوجه‌تیغی را دو راوی دارد؛ اولی پیرزنی پنجاه‌وچهار ساله، باهوش، اهل ادبیات و هنر و البته زشت و ریزه‌میزه و خپله به‌نام رُنه که از بیست‌و‌هفت سال پیش سرایدار ساختمان مجلل شماره‌ی هفت در یکی از محله‌ها‌ی بالای شهر پاریس، در خیابان گرونل است. او دلش نمی‌خواهد اهالی ساختمان به هوش و علاقه‌مندی‌هایش پی ببرند به همین دلیل یک زندگی مخفی و پنهانی دارد تا دیگران او را به شکل یک سرایدار پیر و ابله و بدعُنُق ببینند و باور کنند؛ به همین دلیل خود را با مدلی که همگان برای یک سرایدار زن چاق متصور هستند منطبق کرده است. اما گاهی فراموش می‌کند و سرنخی از زندگی واقعی‌اش به دیگران می‌دهد ولی ناتوانی آدم‌ها از قبول آنچه موجب می‌شود چارچوب عادت‌های ذهنی‌شان در هم شکسته شود، رُنه را از مخمصه می‌رهاند و راز او همچنان سربه‌مُهر می‌ماند. او در مواقع نگرانی به قلمرو ادبیات پناه می‌برد و معتقد است: «چه وسیله‌ی تفریحی شریف‌تر و چه هم‌صحبتی سرگرم‌کننده‌تر از ادبیات وجود دارد و چه هیجانی لذت‌بخش‌تر از هیجانی است که خواندن کتاب نصیب انسان می‌کند. (برگه‌ی 134)» رُنه میشل در جای‌جای داستان به شاهکار‌های ادبی و هنری در زمینه کتاب، فیلم و موسیقی اشاره می‌کند. او از زمانی‌که رخدادی شیرین در اولین روز مدرسه برای‌ش اتفاق افتاد به خواندن کتاب گرایش پیدا کرد و دیوانه‌وار به این کار پرداخت.

راوی دوم

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
صادق زمانی

اون آخرین دفعه‌ای که ...

خیلی وقته دیگه بارون نزده ...

راستش خیلی وقت بود دنبال ایده‌ای بودم که قابلیت مانور و شاخ‌وبرگ دادن داشته باشه و در عین حال کوتاه و عمومی هم باشه ... تا اینکه چند وقت پیش سر پُست که بودم یکدفعه چیزی به ذهنم خطور کرد: «اون آخرین دفعه‌ای که ... » و بعدش چندین و چند جمله و سوال و پیشنهاد و انتقاد مثل بارانِ ناگهان پشت سر هم ردیف شد. بعد تصمیم گرفتم تا هر روز یا هر هفته یا با فواصل زمانی نامنظم موضوعات و موارد مختلف را در قالب یک پرسش مطرح کنم و شما نظر داده و دور هم باشیم و استفاده کنیم.

فقط اینکه شرط اول صداقت است و شرط دوم جرات و جسارتِ گفتن ... از این رو، اول کسی‌که به پرسش طرح شده پاسخ خواهد داد، خودم هستم؛ تا چراغ اول را صاحبخانه روشن کرده باشد.

اما پرسش این برهه: «اون آخرین دفعه‌ای که یه تیکه آشغال روی زمین دیدی و برداشتی و انداختی سطل آشغال کِی و کجا بود و زحمت چه کسی رو کم کردی؟»

راستی به یاد داشته باشیم که پاسخ مثبت دادن به برخی از پرسش‌ها را «خودبینی» یا «تعریف از خود» تلقی نکنیم. فکر کنیم تلنگری است در جهت هشیارتر و عمل‌گراتر شدن.

چراغ اول: لطفاً به کامنت نخست مراجعه شود.

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی

ملاقات با پاگانینی

نیکولو پاگانینی

نیکولو پاگانینی (Niccolò Paganini) آهنگساز و نوازنده بزرگ ایتالیایی بود که در فاصله‌ی سال‌های 1840-1720 می‌زیست. او علاوه بر اینکه یک ویولونیست بزرگ بود، گیتاریستی بزرگ نیز به حساب می‌آمد. می‌گویند او به خاطر علاقه‌ی معشوقه‌اش به صدای گیتار، سه سال تمام ویولون را کنار گذاشت و به یادگیری گیتار پرداخت. اما این فقط یک شایعه است؛ و او به هر حال سه سال به یادگیری نوازندگی گیتار پرداخت. پاگانینی در آن روزها تبدیل به اسطوره شده بود.

در یکی از کنسرت‌ها سیم‌های ویولون او یکی‌یکی پاره شد تا اینگه پاگانینی ماند و ویولونی که تنها یک سیم داشت. او با همان یک سیم کنسرت را ادامه داد و قطعه را بدون نقص به پایان رساند؛ غوغایی به پا شد، صدای تشویق‌ها قطع نمی‌شد و مردم به شدت هیجان‌زده شده بودند. فردای آن روز، روزنامه‌ها تیتر زدند: «از این پس کسی بهتر از پاگانینی ویولون می‌نوازد که بتواند ویولون بدون سیم را به صدا درآورد.»

او در نوازندگی به مهارتی رسیده بود که بدخواهان برای زیر سوال بردن پاگانینی می‌گفتند: ما هنگام اجرای او دستان شیطان را می‌بینیم.

قطعه‌ای که در ادامه خواهیم شنید، فینال از سویئت بزرگ در لا ماژور اثر پاگانینی است که از اساس برای دوئت گیتار و ویولن نوشته شد. اما پاگانینی از سر مزاح با دوست خود لوئیجی لینیانی بخش مربوط به ویولن را به شیوه‌ای نوشت که هنگام اجرا صدایی مضحک و ناکوک می‌دهد. از این‌رو امروزه فقط بخش گیتار این قطعه اجرا می‌شود.

*** فینال از سونات بزرگ در لا ماژور اثر پاگانینی را با اجرای گیتاریست بزرگ و ویرتوز فرانسوی جودیکائل پروآ می‌شنویم.

Final from Grand Sonata in A Major by Niccolò Paganini – Judicael Perroy

برای دریافت قطعه بر روی اسم فارسی آن کلیک نمایید

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
صادق زمانی

ملاقات با فرناندو سور

پس از حذف دوبل‌سیم‌های گیتار، و تبدیل به آن سازی با شش سیم، یکی از اولین گیتارهای شش‌سیم، گیتار آهنگساز و نوازنده‌ی بزرگ اسپانیا فرناندو سور (Fernando Sor) بود؛ نیکیتا کوشکین برای دیدن آن گیتار به اسپانیا سفر کرد و درباره‌ی آن چنین می‌گوید: «هنگامی‌که گیتار سور را به من دادند دستانم می‌لرزید، آن را با اضطراب به دست گرفتم و متعجب شدم که فرناندو سور چگونه با چنین گیتاری می‌نواخت. بدنه‌ی کوچک آن تعجب وحیرت مرا بر انگیخت که سور چگونه با چنین سازی در سراسر اروپا کنسرت اجرا می‌کرد و چطور حتی بدون ناخن ساز می‌زد و مخاطبین بیشمار او در سالن‌ها صدای این ساز را با اجرای او می‌شنیدند.»

فرناندو سور در سال 1778 در مرکز ایالت کاتالونیای اسپانیا، در شهر بارسلون به دنیا آمد. خانواده‌اش تصور می‌کردند او میراث‌دار نیاکان خود و سُنَّت خاندان سور خواهد بود و وارد ارتش اسپانیا می‌شود؛ اما فرنادو پس از تماشای یک اُپرای ایتالیایی به همراه پدر، به موسیقی علاقه‌مند شد. پدر گیتار را به او معرفی کرد و سور عاشقانه گیتار را به اوج رساند. او در اغلب ساخته‌هایش در پی خلق صحنه‌هایی با شکوه و چشم نواز است.

به سراغ یکی از ماندگارترین آثار سور می‌رویم و آن را با هم می‌شنویم،

در موسیقی سور، تکنیک در حد اعلا وجود دارد. استیل سور کاملاً سرزنده است و مثل بسیاری از آهنگسازان مدرن امروزی نیست، چون در قطعات فرناندو سور تکنیک در خدمت موزیک است و برای رسیدن به مفهومی متعالی به کار گرفته می‌شود. هیچ منیت و کبری در موسیقی او به چشم نمی‌خورد و نوعی خلوص و زیبایی خاص در آثار او دیده می‌شود.

 

*** با هم به قطعه‌ای ساخته سور با نام «واریاسیون‌هایی بر روی تمی از موتزارت» گوش می‌دهیم که توسط نوازنده‌ی بزرگ سرزمین آفتاب تابان، یعنی کازوهیتو یاماشیتا اجرا شده است.

Variations on a Theme of W.A .Mozart by Fernando Sor - Kazuhito Yamashita

(برای دریافت روی نام قطعه کلیک کنید)

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی