از کوچه بامداد

آنچه محظوظ کند جان را

۱۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

فارسی بنویسیم - بخش دوم

کلمات و عباراتی در زبان فارسی وجود دارد که حتا پس از سال‌ها رواج در زبان نوشتار، هنوز وارد زبان گفتار نشده است و همین خود دلیل بر مغایرت با طبیعت زبان فارسی است. بیشتر این کلمات و عبارات ناشی از بیمایگی یا شتابزدگی مترجمان، خاصه مترجمان خبرگزاری‌هاست که اصطلاحات خارجی را عیناً به فارسی برمی‌گردانند و متاسفانه عده‌ای از نویسندگان نیز نادانسته از آنها پیروی می‌کنند. اگر خطری متوجه زبان فارسی باشد از جانب همین گروه است.

ادامه دارد ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

روز نو می‌شود

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم

در ابتدای کلام پیشاپیش سال نو را خدمت همه شما سروران گرامی تبریک عرض می‌کنم؛ چرا که نویسنده در شرف عروسی و رفتن به خانه بخت است و ممکن است عرض تبریک و ارادت دچار گذر زمان شود.

خوب است با نو شدن سال و آغاز گردش زمین از بهار و کلاه شکوفه بر سر گذاشتن شاخ نبات ما نیز نو شویم و به قول حافظ جان طرحی نو دراندازیم. بیایم از امروز همه تصمیم‌های ریز و درشت خودمان را در دفتری مخصوص یادداشت کنیم. یادداشت کردن تصمیم‌ها برای ما نوعی تعهد ایجاد می‌کند تا آنها را سرسری نگیریم و در پی عملی ساختن‌شان باشیم.

پس اولین تصمیم ما می‌تواند همین باشد که تصمیم‌های‌مان را در دفتری ویژه‌ی همین تصمیم یادداشت کنیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

فارسی بنویسیم

سخن گفتن به زبان فارسی برای ما که این زبان را از کودکی آموخته و با آن انس گرفته‌ایم به ظاهر کار آسانی است. ما تقریباً به همان سادگی که نفس می‌کشیم با دیگران سخن می‌گوییم. اما کافی است قلم به دست بگیریم تا چیزی بنویسیم. حتا اگر یک نامه کوتاه و خودمانی باشد گاه درنگ می‌کنیم و در درستی آنچه می‌نویسیم و یا قصد نوشتنش را داریم شک می‌کنیم. گاه نمی‌دانیم «خوشنود» درست است یا «خشنود» و مانند این.

تردید ما همیشه از بابت املا یامعنای کلمات نیست. گاه نمی‌دانیم «استعفا داده‌ام» یا «استعفا کرده‌ام»! کافی است به یک لغت‌نامه‌ی معتبر مراجعه کنیم تا پاسخ خود را بیابیم. اما گاه به پرسش‌هایی برمی‌خوریم که پاسخ آنها را در هیچ‌یک از لغت‌نامه‌های موجود نیز نمی‌توان یافت یا به دشواری می‌توان به پاسه مورد نظر رسید.

... ادامه دارد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

این من تنها

سلام

من اینجا نشسته‌ام

راه می‌روم

می‌خوابم

و ...

در میان شما هستم و دلم جای دیگری است.

فکرم جای دیگری است و درنمی‌یابم آنچه را که در میان آنم. به اجبار تحمل می‌کنم و نمی‌دانم تا چه روزی دوام خواهد آورد در میان این جمع بودن را.

آه که چه رنجی می‌کشم از اینجا بودن و اینجا نبودن.

ای باری است که خودمان بر دوش نحیف زندگی نهادیم و چاره‌ای نیست جز آنکه تحمل کنیم تا در نهایت بشکنیم و برویم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

آخرین سنگر

ما همیشه خودمان را دست‌کم می‌گیریم، اما به هنگام فقر، بیماری، یا تنهایی از جاودانگی خویش آگاه می‌شویم. باید به واپسین سنگرهای‌مان رانده شویم.

دقیقاً چنین است، بی کم و زیاد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

موجودی که هرگز خودش نیست

زن شیء است،

گاه گرانبها،

گاه زیانبار،

اما همیشه متفات.

مرد با تبدیل کردن زن به شیء و با دگرگون کردن او به نحوی که منافع، خودخواهی، عذاب و حتا عشقش انشا می‌کند، زن را به یک آلت، وسیله‌ای برای کسب تفاهم و لذت، راهی برای رسیدن به بقا، دگر گون می‌کند.

چنان‌که سیمون دوبوار گفته است: «زن بت است، الهه است، مادر است، جادوگر است، پری است، اما هرگز خودش نیست.»

بنابراین روابط عشقی ما از همان آغاز تباه شده است، از ریشه مسموم است. شبحی بین ما حایل می‌شود و این شبه تصویر اوست؛ تصویری که ما از او پرداخته‌ایم و او خود را بدان آراسته است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

سوز می‌آید

قدیمیها گفته‌اند که ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست ...

والله اینجا سر کار ما بندگان خدا فقط در گشاده است! بابا مسلمانها ساعت 07:00 صبح تو این سیاه زمستون در را ببندید ... کلیه‌مان چایید!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

باید رفت ...

باید امشب بروم

باید امشب کوله‌باری را که به اندازه تنهایی من جا دارد

بردارم و با خود ببرم ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

جاده بی بازگشت

چرا؟

چرا چنین است که آدمی وا می‌دارید ره‌توشه بردارد و قدم در جاده بی بازگشت بگذارد. راه یک‌طرفه‌ای که شاید پایانی نداشته باشد و بازگشتی هم در کار نیست. چرا باید همه مهر و عاطفه‌مان را فدای سنتهای غلط و دست‌پاگیری کنیم که جز جدایی و دل‌گیری چیزی به همراه ندارد. چرا باید در برابر هر کنشی واکنش و در برابر هر کاری که انجام می‌شود انتظار پاسخ و جبران داشته باشیم؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

سکوت

می‌دانم سخت است و به همه‌ی کسانی که این درخواست را از آنها دارم بسیار سخت خواهد گذشت. اما عمیقاً، از شما خواهش می‌کنم ... تقاضا دارم ... التماس می‌کنم ... در این روزها در ملاقات‌های حضوری و رخ‌به‌رخ با من سکوت کنید. سکوت! که سکوت سرشار از ناگفته‌هاست ...

ارادتمند همگی

ص. ز.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی