از کوچه بامداد

آنچه محظوظ کند جان را

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدمت مقدس» ثبت شده است

پایان

فردا ...
پایان خدمت سربازی!
که هیچ مقدس نیست!

در این یکسال و اندی که برده‌ی نظام بودم به چشم خویش دیدم که خلاقیت و قدرت تکلم و بیان و نگارش‌ام چگونه از کف رفت ... در حال نو شدنم ... همچون همین روزهای مهری که برای من و دلبر پر مهر بوده است از آن روز نو شدن ...

من خود به چشم خویش می‌بینم که باز حس می‌کنم و حس دارم ...

چه سرکش بودم و خوش نداشتند!

چه بی‌باکانه تاختم و نپسندیدند!

زنجیر را تاب نمی‌آوردم، گسستم!

اینان مشتی کران و کوراندند جملگی

که جز زبان دستوری نمی‌دانند!

حکم می‌کنند و حاکم نیستند!

راه می‌روند و آدم نیستند!

جملگی دهانند ... دهان‌هایی گندیده!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

شغل آینده

در این نظام برده‌داری خدمت مثلاً مقدس، یک عده‌ای هستند که هم گاوشان برای ما می‌زاید و هم اینکه خودِ گاوشان.

هر روز صبح صدای ماق کشیدن‌ نتیجه‌ی زایمان منحوس‌شان فضا را به گند می‌کشد. گوساله‌های نورسته‌ای که جز خوردن و پس دادن نمی‌دانند و جز سرباز کسی نیست که آخور را پرکند و طویله را تمیز.

سربازی نیست که، دوره‌ی گاوداری می‌بینیم!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی

مقدس

سربازی اگر مقدس بود که تنبیهی و اضافه خدمت نداشت!

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی