از کوچه بامداد

آنچه محظوظ کند جان را

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طنز» ثبت شده است

مستی

مولانا عضدالدین نایبی داشت. در سفری با مولانا بود. در راه بازاِستاده پاره شراب بخورد.

مولانا چندبار او را طلب کرد. بعد از زمانی بدوید و مست به مولانا رسید. مولانا دریافت که او مست است؛ گفت: علاءالدین ما پنداشتیم که تو با ما باشی؛ چنین که تو را می‌بینم، تو با خود نیز نیستی.

عبید زاکانی - رساله دلگشا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی

ادعای پیغمبری

شخصی دعوی خدایی می‌کرد او را پیش خلیفه بردند.

او را گفت: پارسال اینجا یکی دعوی پیغمبری می‌کرد او را بکشتند.

گفت: نیک کرده‌اند که او را من نفرستاده بودم.

عبید زاکانی - رساله دلگشا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی

در هم نوشته‌هاش طناز سوم وظیفه

این در هم نوشته‌ها به روز شده است ... مطلب تازه دارم داغ داغ ... بخوانید لطفا پا در دهان

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی