از کوچه بامداد

آنچه محظوظ کند جان را

۲۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

عشق چرا؟

عشق چرا؟

ترجمه که تمام شد نسخه‌ی اولیه را پیش از ویرایش نهایی برای ناشر فرستادم تا برود پی کار مجوز و این قبیل کاغذ بازی‌های جان به لب رسان. دیروز جواب ممیزی ارشاد آمد. محض رضای خدا از یک کلمه هم نگذشته‌اند و تیغ تیز مصلح جامعه را برکشیده و ریشه‌ی هرچه عشق و آغوش و بوسه بوده را از بیخ بریده‌اند. نوشته‌اند «حذف شود». این دومین تجربه‌ی ما زوج جوان در مواجهه با شمشیر اصلاح به دستان ارشاد است. بوسه و آغوش و عشق را چگونه می‌توان از میان برچید؟ تنها کاری که در این زمان از دست من بر می‌آید این است که زین پس در هر زمان و در میان هر جمعی که بودیم، معشوق و دلبر خود را تنگ در آغوش گرفته و جانانه ببوسم. من تیغ در دست ندارم، دروازه‌های قلبم را گشوده و هرچه عشق دارم به پای معشوقم می‌ریزم تا زیر پایش گلستان شود. شما بسوزانید، ما می‌رویانیم.

عشق

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
صادق زمانی

ز گهواره تا گور دانش بجوی اما دردسر نده

طالب علمی مدتی پیش مولانا مجدالدین درس می‌خواند و فهم نمی‌کرد. مولانا شرم داشت که او را منع کند. روزی چون کتاب بگشاد نوشته بود که «قال بهزین حکیم»؛ او به تصحیف می‌خواند «به زین چکنم».

مولانا برنجید. گفت: به زین آن کُنی که کتاب در هم زنی  و بروی، بیهوده دردسر ما و خود ندهی.

عبید زاکانی - رساله دلگشا

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی

معرفی کتاب - زندگی بی‌دغدغده آمریکایی

زندگی بی‌دغدغه آمریکایی – فیلیپ راث – سالومه خدابخشی

زندگی بی دغدغه

بیایید دوباره گل و شیرینی بخریم و به دیدارش رویم ... بیایید این بار آغوش بازش را بی‌پاسخ نگذاریم و با او آشتی کنیم ... او همان یار مهربانی است که در کتاب سال‌های مدرسه ترانه‌اش را زمزمه می‌کردیم ... بیایید با کتاب آشتی کنیم ... او یار مهربان است!

این روزها که همه ما دغدغه‌های فراوانی داریم، می‌توان با کتاب، زندگی بی‌دغدغه‌تری داشت، به‌ویژه هنگامیکه داستان آنهایی را بخوانیم که چنین بودند یا اقلاً در پی زندگی بی دغدغه‌تری پای فرسودند حالا چه از نوع این ورِ آبی و چه از نوع آن ورِ آبی‌آش!

تابستان امسال چاپخانه‌ها فعال‌تر از همیشه هستند و جنب و جوش قفسه‌های کتاب‌فروشی‌ها برای جا دادن نیروهای تازه نفس از همیشه بیشتر و مثال زدنی‌است. یکی از این نیروهای تازه‌نفس که برای اولین‌بار در این سرزمین منتظر می‌شود کتاب «زندگی بی‌دغدغه» است که «فیلیپ راث» آن را به زبان مادری‌اش، انگلیسی، نگاشته و بانوی مهربان و پر شور ما «سالومه خدابخشی» آن را به زبان مادری‌مان برگردانده تا بخوانیم و بدانیم که زندگی بی‌دغدغه آن هم از نوع آن ور آبی و آمریکایی به چه معناست.

زندگی بی دغدغه

خبرگزاری مهر درباره این یار مهربان گفته: «مان مذکور، درباره یک ورزشکار آمریکایی است که به عنوان یک ستاره ورزشی، در چند رشته از جمله بیس‌بال و فوتبال مهارت دارد و بین نوجوانان محله ویکوآییک شهرت زیادی دارد. این شخصیت که سوئید نام دارد، نه تنها به ورزش، بلکه به ارتش نیز علاقه‌مند است.

در ادامه داستان، نامزدی سوئید با دختری از اهالی کارولینای جنوبی به هم می‌خورد. اما او پس از چند سال با ملکه سابق زیبایی نیوجرسی آشنا شده و با او ازدواج می‌کند. سوئید بعد از کسب تحصیلات، کارخانه دستکش‌سازی پدرش را مدیریت کرده و موفقیت‌های زیادی در این زمینه کسب می‌کند. اما در میانه‌های رمان است که راوی داستان، اتفاقات هولناکی را که برای سوئید رخ داده، تعریف می‌کند.

سوئید در تلاش است تا از دستاوردهایش، زندگی‌اش و همچنین خانواده خود با چنگ و دندان محافظت کند ...»

خب اینطور که به‌نظر می‌رسد این زندگی چندان هم بی‌دغدغه نیست. اما راستش را بخواهید من ازلابلای صفحات کتاب چند جمله برای شما بیرون کشیده‌ام که از این قرار است:

«این بخشش و کرامت نه تنها مرا سراسر پوشانده و به مشام من رسیده بود، بلکه به‌عنوان مظهر یک چیز برجسته، حتی برجسته‌تر از استعداد او در ورزش در ذهن من حک شده بود.»

فعلاً همین یکی را داشته باشید تا بعد.

اما باید بدانید که اغلب نوشته‌های فیلیپ راث در هالیوود به فیلم تبدیل شده‌اند. آخرین کتاب این نویسنده که به فیلم تبدیل شد «امریکن پاستورال» یا همان «زندگی بی‌دغدغه آمریکایی» است که جوایز متعددی از جمله جایزه معتبر پولیتزر را از آن خود کرده است. فیلمی ذکر آن رفت، در اکتبر سال 2016 (یعنی همین پاییز امسال) به کارگردانی «ایوان مک‌گرگور» روی پرده نقره‌ای خواهد رفت. لازم به ذکر است که در این فیلم مک‌گرگور نقش اول مرد را بازی می‌کند و نقش اول زن هم بر عهده «جنیفر کانلی» گذاشته شده است. خب باید جنبید و کتاب را پیش از فیلم خواند که عاقلان و کتاب‌خوانان کهنه‌کار گفته‌اند «هیچی فیلمی گویای کتابی که فیلم از روی آن ساخته شده نیست».

رمان مزبور برای اولین‌بار در ایران توسط نشر ماهابه و با برگردان ارزشمند بانو «سالومه خدابخشی» در میان قفسه‌های کتاب‌فروشی‌ها جای خود را باز کرده است و روی پیشخوان آنها خودنمایی می‌کند. رمانی با 624 صفحه، که نشان می‌دهد زندگی بی‌دغدغه آنچنان هم ساده نیست.

حرف آخر، برای تهیه تلفنی کتاب در تهران (و شاید شهرستان‌ها) با این شماره تماس حاصل نمایید:

021-66411056

این هم لینک خرید اینترنتی: کلیک نمایید

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
صادق زمانی

ظرافت جوجه‌تیغی

موریل باربری

ظرافت جوجه‌تیغی

ظرافت یک جوجه‌تیغی

موریل باربری در 28 می 1969 در کازابلانکا، پایتخت مراکش، متولد شد و هم‌اکنون به عنوان یک نویسنده‌ی فرانسوی و استاد فلسفه شناخته می‌شود. او در سال 1993 پس از سه سال تحصیل آکادمیک در رشته‌ی فلسفه فارغ‌التحصیل شد و سپس به تدریس فلسفه مشغول شد.

رمان «ظرافت جوجه‌تیغی» او در سال 2007 جایزه اتحادیه‌ی ناشران فرانسه را به خود اختصاص داد و به مدت سی هفته‌ی پیاپی پرفروش‌ترین کتاب فرانسه بود و بیش از پنجاه بار تجدید چاپ شد. ظرافت جوجه‌تیغی را دو راوی دارد؛ اولی پیرزنی پنجاه‌وچهار ساله، باهوش، اهل ادبیات و هنر و البته زشت و ریزه‌میزه و خپله به‌نام رُنه که از بیست‌و‌هفت سال پیش سرایدار ساختمان مجلل شماره‌ی هفت در یکی از محله‌ها‌ی بالای شهر پاریس، در خیابان گرونل است. او دلش نمی‌خواهد اهالی ساختمان به هوش و علاقه‌مندی‌هایش پی ببرند به همین دلیل یک زندگی مخفی و پنهانی دارد تا دیگران او را به شکل یک سرایدار پیر و ابله و بدعُنُق ببینند و باور کنند؛ به همین دلیل خود را با مدلی که همگان برای یک سرایدار زن چاق متصور هستند منطبق کرده است. اما گاهی فراموش می‌کند و سرنخی از زندگی واقعی‌اش به دیگران می‌دهد ولی ناتوانی آدم‌ها از قبول آنچه موجب می‌شود چارچوب عادت‌های ذهنی‌شان در هم شکسته شود، رُنه را از مخمصه می‌رهاند و راز او همچنان سربه‌مُهر می‌ماند. او در مواقع نگرانی به قلمرو ادبیات پناه می‌برد و معتقد است: «چه وسیله‌ی تفریحی شریف‌تر و چه هم‌صحبتی سرگرم‌کننده‌تر از ادبیات وجود دارد و چه هیجانی لذت‌بخش‌تر از هیجانی است که خواندن کتاب نصیب انسان می‌کند. (برگه‌ی 134)» رُنه میشل در جای‌جای داستان به شاهکار‌های ادبی و هنری در زمینه کتاب، فیلم و موسیقی اشاره می‌کند. او از زمانی‌که رخدادی شیرین در اولین روز مدرسه برای‌ش اتفاق افتاد به خواندن کتاب گرایش پیدا کرد و دیوانه‌وار به این کار پرداخت.

راوی دوم

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
صادق زمانی

پنج حقیقت

(ترجمه در انتها)

Five Fact that show reading is something you should do as a routine

1. Reading can make you a better conversationalist!

2. Neighbours will never complain that your book is too loud!

3. Knowledge by Osmosis has not yet been perfected. You'd better read!

4. Books have stopped bullets. Reading might save your life!

5. Dinosaurs did not read. Look what happened to them!

خواندن

پنج حقیقت که نشون میده کتاب و ... خوندن چیزیه که بهتره به عنوان یک کار روزمره انجام بدید:

1. خوندن میتونه از شما یه آدم خوش‌صحبت‌تر بسازه!

2. همسایه‌ها هیچوقت اعتراض نمی‌کنن که کتابهای شما خیلی پر سروصدا هستن!

3. انتقال اسمزی علم و دانش هنوز کامل نشده. بهتره برید سراغ خوندن!

4. کتابها جلوی گلوله‌ها را گرفته‌ان. خوندن ممکنه جون شما را نجات بده!

5. دایناسورها چیزی نخوندن. ببینین چی به سرشون اومد!

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
صادق زمانی

سرباز اسلوویک

وقتی داشتیم دست‌های‌ش را می‌بستیم، گفتم: «سخت نگیر اِدی. سعی کن برای خودت و ما آسانش کنی ...» 
او با آرامش به من نگاه کرد و گفت: «حال من خوب است. آنها مرا به خاطر فرار از خدمتِ ارتش ایالات متحده تیر باران نمی‌کنند. خیلی‌ها این کار را کرده‌اند. آنها فقط می‌خواهند کسی را عبرت دیگران قرار بدهند و من همان کس هستم چون قبلاً دزدی کرده‌ام. من قبلاً وقتی بچه بودم دزدی می‌کردم. آنها دارند مرا اعدام می‌کنند به خاطر نان و آدامسی که وقتی دوازده سالم بود دزدیدم.»

اعـدام سـرباز اسـلــوویــکـــ
نوشته: ویـلـیـام بِــرَدفــورد هــیــویــی
ترجمه: مسعود امیرخانی
نشر پیدایش

اِدی، تو هرگز فراموش نمی‌شوی؛ تنها خواسته‌ات اعزام نشدن به جنگی بود که نقشی در راه افتادن ماشین آن نداشتی تا بتوانی کنار همسر نازنینت بمانی و برای خوشبختی کوچک‌تان کار کنی. تو قسم خوردی هرگز از اسلحه‌ات و سرنیزه‌اش استفاده نکنی و به قَسَمَت پایبند بودی.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

کتاب کوچه حرف آ 87

*کتاب کوچه: حرف آ: آب

آب را بر سر زنی، سر نشکند.

خاک را بر سر زنی، سر نشکند.

آب را با خاک اگر قاتی کنی، مالش دهی تا گل شود، قالب زنی خشتی شود، کوره نَهی آجر شود، بر سر زنی سر بشکند!

بحر طویل‌گونه‌یی است پرداخته‌ی عوام؛ تمثیلی بر اثبات این حقیقت که هرکاری را طریقی است و در هر امری تنها از راه درست آن باید رفت تا به مقصد رسید.

آرپزی

کتاب کوچه - احمد شاملو و آیدا سرکیسیان

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

عبید زاکانی - رساله صد پند (30-26)

26. مجردی و قلندری را مایه‌ی شادمانی و اصل زندگانی دانید.

27.خود را از بند نام و ننگ برهانید تا آزاد توانید زیست.

28. در دام زنان میفتید، خاصه بیوگان کُرّه دار.

29. از بهر جماع سرد حلال، عیش بر خویش حرام مکنید.

30. دختر فقیهان، شیخان، قاضیان و عوانان را مخواهید؛ و اگر بی اختیار پیوندی با آن جماعت اتفاق افتاد [با عروس چنان کنید] تا گوهر بد به کار نیاورد و فرزندان گدا، سالوس، مزور و پدر و مادر آزار از ایشان در وجود نیاید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی

آرتور شوپنهاور

ﺁﺭﺗﻮﺭ ﺷﻮﭘﻨﻬﺎﻭﺭ، ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﺳﮑﻪﯼ ﻃﻼ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﭼﻮﻥ ﻧﻬﺎﺭﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﺪ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﺳﮑﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﯿﺐ ﻣﯽ ﻧﻬﺎﺩ. ﯾﮑﺒﺎﺭ ﭘﯿﺸﺨﺪﻣﺘﯽ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: «ﺁﻗﺎﯼ ﺷﻮﭘﻨﻬﺎﻭﺭ، ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟»

ﺷﻮﭘﻨﻬﺎﻭﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: «ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺷﺮﻁ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻡ، ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ، ﻣﺸﺘﺮﯼ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺑﺎﺏ ﻣﻄﻠﺒﯽ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺍﺳﺐ ﻭ ﺳﮓ ﻭ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺟﻨﺴﯽ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻨﺪ، ﺁﻥ ﺳﮑﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﺍﻋﺎﻧﻪ ﯼ ﻓﻘﺮﺍ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﻡ!»

ﻣﺎﺟﺮﺍﻫﺎﯼ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﻓﻠﺴﻔﻪ

ﻫﻨﺮﯼ ﺗﻮﻣﺎﺱ ﻭ ﺩﺍﻧﺎﻟﯽ ﺗﻮﻣﺎﺱ

ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﺍﺣﻤﺪ ﺷﻬﺴﺎ

ﺍﻧﺘﺸﺎﺭﺍﺕ ﻗﻘﻨﻮﺱ

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
صادق زمانی

معرفی کتاب: قلب سگی اثر میخاییل بولگاکف

قلب سگی میخاییل بولگاکوف

اگر من به جای جراحی شروع کنم به این‌که هر شب در خانه‌ام در گروه کُر آواز بخوانم، آن وقت ویرانی‌ام از راه می‌رسد! اگر من بروم دستشویی و – معذرت می‌خواهم- آن طرف کاسه‌ی توالت کارم را بکنم و زینا و داریا پتروونا هم همین‌کار را بکنند، آن‌وقت دستشویی ویران می‌شود. نتیجه می‌گیریم که ویرانی در مستراح نیست، بلکه در کلّه‌هاست. [...] نمی‌شود هم‌زمان به دو خدا خدمت کرد. نمی‌شود هم‌زمان هم مسیر حرکت تراموا را جارو زد و هم برای فلان آواره‌های اسپانیایی تعیین تکلیف کرد. این‌کار از عهده‌ی هیچ‌کس برنمی‌آید دکتر، به‌خصوص از عهده‌ی آدم‌هایی که دویست سالی از اروپایی‌ها عقب مانده‌اند و تا امروز حتا نمی‌توانند درست و حسابی دگمه‌ تُنبانِشان را ببندند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی