از کوچه بامداد

آنچه محظوظ کند جان را

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گاو» ثبت شده است

شغل آینده

در این نظام برده‌داری خدمت مثلاً مقدس، یک عده‌ای هستند که هم گاوشان برای ما می‌زاید و هم اینکه خودِ گاوشان.

هر روز صبح صدای ماق کشیدن‌ نتیجه‌ی زایمان منحوس‌شان فضا را به گند می‌کشد. گوساله‌های نورسته‌ای که جز خوردن و پس دادن نمی‌دانند و جز سرباز کسی نیست که آخور را پرکند و طویله را تمیز.

سربازی نیست که، دوره‌ی گاوداری می‌بینیم!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی

آبم است و گابم است، نوبت آسیابم است!

کتاب کوچه (15) 101

آبم است و گابم است، نوبت آسیابم است!

(گاب=گاو) || کنایه از گرفتاری‌های گوناگونی است که گاه در یک زمان و با هم برای شخص پیش می‌آید. || مترادف سه پِلِشک آید و زن زاید و مهمان عزیزت برسد [یا ز در آید]! * یه دردم و دو دردم/دسِّ بُریده و چش‌دردم [یا رنگِ زردم]! * اُوُم میاد، گُوُم مِزاد، زَنُمُم دَردِشَه! * اگر دردم یکی بودی چه بودی! * یک سر داشتن و هزار سودا.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی