علی‌اکبر عماد در جلد اول رنگارنگ، صفحه‌ی 477، احتمالاً به نقل از محاضره‌الاوائل و سامره‌الاواخر داستان زیر را آورده است:

شخصی به نزد ایاس – قاضی عرب که از اذکیای عرب است – رفته از او پرسید که: - اگر کسی خرما خورَد اشکالی دارد؟

ایاس گفت: - نه.

گفت: - بعد از خوردن خرما اگر قدری آب بالای آن خورد چه‌طور است؟

گفت: - هیچ اشکالی ندارد.

گفت: - اگر بعد از مدتی در آفتاب نشیند؟

گفت: - ضرر ندارد.

گفت: - پس چرا همان آب و خرما که در آفتاب گذارند بعد خورند حرام است؟

ایاس گفت: - اگر قدری آب بر تو ریزند بر تو صدمه‌یی وارد آید؟

گفت: - نه.

گفت: - اگر قدری خاک بر تو پاشند آیا اعضاء تو را کوفتگی گیرد؟

گفت: - نه.

گفت: - اگر آب و خاک را به هم ضم کنند و خشتی سازند و بر سرت زنند چه شود؟

گفت: - بشکند و صدمه رساند.

قاضی گفت: - همچنان‌که ترکیب آن دو چیز سر تو بشکند، به‌شرح ایضاً از ترکیب این سه‌ چیز قانون شرع بشکند و حد بر تو لازم آید.

برگرفته از کتاب کوچه - احمد شاملو و آیدا سرکیسیان