از کوچه بامداد

آنچه محظوظ کند جان را

۱۸ مطلب با موضوع «فارسی شکر است :: پند و حکایت» ثبت شده است

عبید زاکانی - رساله صد پند (25-21)

21.از همسایگی زاهدان دوری جویید تا بکام دل توانید زیست.

22. در کوچه ای که مناره باشد وثاق [= منزل] نگیرید تا از دردسر مؤذنان بدآواز ایمن باشید.

23. بنگیان را به لوت (خوراکی) و حلوا در یابید.

24. مستان را دست گیرید.

25. چندان که حیات باقیست از حساب میراث خوارگان خود را خوش دارید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی

عبید زاکانی - رساله صد پند (20-16)

16. خواجگان و بزرگان بی­مروت را به ریش تیزید.­

17. تا توانید سخنِ حق مگویید تا بر دل‌ها گران مشوید و مردم بی سبب از شما نرنجند.

18. مسخرگی، قوادی، دف زنی، غمازی، گواهی به دروغ دادن، دین به دنیا فروختن و کفرانِ نعمت پیشه سازید تا پیش بزرگان عزیز باشید و از عمر برخوردار گردید.

19. سخن شیخان باور مکنید؛ تا گمراه نشوید و به دوزخ نروید.

20. دست ارادت در دامن رندان پاکباز زنید تا رستگار شوید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

عبید زاکانی - رساله صد پند (15-11)

11. طمع از خیرِ کسان ببرید تا به ریش مردم توانید خندید.

12. گِردِ درِ پادشاهان نگردید و عطای ایشان به لِقای دربانان ایشان بخشید.

13. جان فدای یاران موافق کنید.

14. برکتِ عمر و روشنایی چشم و فرح دل در مشاهده نیکوان دانید.

15. ابرو در هم کشیدگان، گره در پیشانی آورندگان، سخن‌های به جد گویان، ترش رویان، کج مزاجان، بخیلان، دروغگویان و بد ادبان را لعنت کنید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

اندیشه‌های رخش‌سوار و بادپا

اولین مطلب برخط شد!

 

گشته‌ام در جهان و آخر کار

دلبری برگزیده‌ام که مپرس

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی

رساله دلگشا

روزی جُحی برای خریدن درازگوشی به بازار می‌رفت؛

مردی پیش آمدش و پرسید: کجا می‌روی؟

گفت: به بازار می‌روم که درازگوشی بخرم.

گفت: بگوی انشاءالله.

گفت: چه جای انشاءالله باشد که خر در بازار و زر در کیسه من است.

چون به بازار درآمد مایه اش را بِزَدند؛ و چون بازگشت همان مرد به او برخورد و پرسیدش: از کجا می‌آیی؟

گفت: انشاءالله از بازار. انشاءالله زرم را بدزدیدند، انشاءالله خری نخریدم و زیان‌دیده و تُهی‌دست به خانه بازمی‌گردم، انشاءالله!

 

عبید زاکانی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

عبید زاکانی - رساله‌ی صد پند

  1. ای عزیزان عمر غنیمت شمرید.
  2. وقت از دست مدهید.
  3. عیش امروز به فردا میندازید.
  4. روز نیک به روز بد مدهید.
  5. پادشاهی را نعمت، غنیمت، تندرستی و ایمنی بدانید.

      yesyesyesyesyes

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی

گلستان سعدی

درویشی مستجاب‌الدعوه در بغداد پدید آمد.

حجاج یوسف را خبر کردند. بخواندش و گفت: دعای خیری بر من کن.

گفت: خدایا جانش بستان.cheeky

گفت: از بهر خدا، این چه دعاست؟!surprise

گفت دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را.wink


حجاج یوسف ثقفی، والی حجاز و عراق در عهد بنی‌امیه که به سبب سختگیری و ستمگری‌اش معروف است و به سال 95 ه.ق. درگذشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صادق زمانی

عبید زاکانی - رساله دلگشا

عربی را گفتند: تو پیر شده ای و عمری تباه کرده ای؛ توبه کن و به حج رو.

گفت: خرج سفر حج ندارم.

گفتند: خانه‌ات را بفروش و هزینه‌ی سفر کن.

گفت: چون بازگشتم، کجا بنشینم؟! و اگر بازنگردم و مجاور کعبه مانم خدایم نمی‌گوید ای احمق چرا خانه‌ی خود بفروختی و در خانه‌ی من منزل گزیدی؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
صادق زمانی